فلسفه آفرینش شیطان

فلسفه آفرینش شیطان1


برپایه ی آیات قرآن:«فرشتگان،امکان مخالفت با فرمان های الهی را ندارند؛2ولی برای جنّ،مانند انسان،اختیار و امکان نافرمانی از دستورات الهی وجود دارد.قرآن نیز آن ها را به مومن و کافر،فاسق و صالح،تقسیم کرده3و لایق پاداش و کیفر در آخرت  می داند».4

جن مانند هر موجودی دیگری،لایق و شایسته ی آفرینش است.اینکه جن،شیطان یا انسان های کافر و گنه کار،با اختیار خویش از مسیر اصلی و هدف نهایی آفرینش دور شده اند،باعث نمی شود که آفرینش آنان،لغو و مخالف حکمت باشد.خدای متعال،آن ها را آفرید تا با اختیار دخویش،اطاعت کنند.لازمه ی اطاعت اختیاری،این است که امکان مخالف اختیاری نیز به آن ها عطا شود؛پس،مخالفت و عصیان آنان،ضرری به حکیمانه بودن آفرینش آن ها نمی زند.

آنچه گفته شد،فلسفه ی آفرینش با توجه به خود او و عملکردش است و می تواند توجیه کننده ی آفرینش او باشد؛امّا توجه وجود شیطان را در رابطه با آفرینش آدمی بسنجیم،این پرسش مطرح می شود که آیا وجود شیطان،برای آفرینش انسان ضروری لازم و ضروری است؟

ابلیس،پس از نافرمانی و رانده شدن از درگاه الهی،از خدای متعال مهلت خواست تا فرزندان آدم را فریب دهد و از اینکه خدای متعال چنین فرصتی را به ابلیس داده،در می یابیم که فریب انسان ها از سوی شیطان در نظام آفرینش،نه تنها با هدف آفرینش انسان ناسازگار نیست،بلکه در مسیر آن می باشد.

انسان برای رسیدن به کمال اختیاری(که هدف آفرینش اوست)باید از دو نوع گرایش و تمایل خود و بد،بهره مند باشد.اگر فقط گرایش به خوبی در او موجود باشد،مانند فرشتگان خواهد شد و چنانچه تنها گرایش های مادی داشته باشد،مانند حیوانات،مجالی برای صعود اختیاری معنوی نخواهد داشت و اگر هر دو را داشته باشد،با انتخاب«خوبی ها»از فرشتگان،برتر و به کمال مطلوب خود،می رسد و اگر «بدی ها»را برگزیند،از حیوانات،پست تر می شود.

انسان در درون خود،دارای دو گرایش حقّ و باطل است؛یعنی نفس امّاره،او را به سوی بدی ها و «عقل و فطرت»،او را به سوی خوبی ها می خواند.انسان در انتخاب هر یک از این دو راه،مختار و مستقل است؛امّا این استقلال در انتخاب،با این که شیطان از بیرون،وسوسه کننده و دعوت کننده او به بدی ها و فرشتگان دعوت کننده او به خوبی ها باشند،منافاتی ندارند.

انسان،با اختیار خود،در ولایت شیطان یا فرشتگان داخل می شود.در همین موضوع،خدای متعال می فرماید:«ای فرزند آدم!مبادا شیطان شما را فریب دهد؛چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد...ما شیطان را اولیای کسانی که به خدا ایمان نمی اورند،قرار داده ایم».5

نفس امّاره،انسان را اماده پذیرش وسوسه ها و دعوت های شیطانی می کند و شیطان،انسان را بیشتر گمراه می کند.پیروی از عقل و فطرت نیز که هدایت درونی است،انسان را لایق رحمت های خاصّ الهی از سوی ملائکه می کند.وجود شیطان برای دعوت به بدی ها و تحریک نفس امّاره،مکمّل بیرونی گرایش انسان به بدی ها است؛همان گونه که وجود فرشتگان و دعوت آنان به خوبی ها و تقویت عقل و فطرت،مکمّل گرایش انسان به خوبی است و از تعامل این دو،انسان کامل،پرورش می یابد.

برخی،وجود شیطان را عاملی برای انگیزه ی بیشتر انسان در پناه بردن به خدا می دانند و این پناه جویی،او را در مسیر تکامل قرار می دهد.تأکیدهای قرآن در این رابطه،فراوان است؛در برخی آیات،چنین آمده است:«(ای رسول)بگو خدایا!من از وسوسه و فریب شیطان،به سوی تو پناه می آورم».6

ماهیت فلسفه ی وجودی شیطان،پرسشی بیادین است که برای هر اندیشمند مسلمان،به گونه ای رخ می نماید و پاسخ به آن ،در جنبه های مختلف نهان است.

در این پرسش،سه طرف (خدا،انسان و شیطان)قرار دارند که به طور مختصر به بررسی آن ها می پردازیم:

1.هدف خدا از خلقت انسان،این است که او را به کمال برساند....

ادامه متن را در ادامه مطلب بخوانید

ادامه نوشته

شیطان در ادیان

شیطان در ادیان

در مورد ریشه ی واژه ی «شیطان»دو نظریّه مطرح است:1؛1.برگرفته از شطن یشطن به معنای دور شدن 2.مأخوذ از شاط یشیط به معنای هلاک شن یا سوختن ولی از هری همانقول اول را ترجیح می دهد2 و قرشی هم بعد نقل دو قول را قائلین آن در قاموس قرآن می نویسد:«ولی محققین این قول (قول دوم)را قبول ندارند».3

صاحب قاموس در ادامه می نویسد:«شیطان وصف است نه اسم خاصّ آن روح شریر به مناسبت دوری از خیر و رحمت حق تعالی،وصف شیطان بر او اطلاق شده است».4

اما ابلیس،موجودی است زنده،با شعور،مکلّف،نامرئی،فریب کار و... که از امر خدا سرپیچید و به آدم سجده نکرد؛در نتیجه رانده شد و مستحق عذاب و لعن گردید.5ابلیس از ریشه ی بلس به معنای نامید شدن گرفته شده و این موجود که نامش عزازیل6بود،به همین جهت ابلیس خوانده شد.7کلمه ی ابلیس در هر یازده بار که در قرآن آمده،به صورت مفرد به کار رفته که نُه مورد آن مربوط به استکبار و ابا از سجده می باشد ولی شیطان به صورت جمع هم می آید و مراد از او همان است که آمد.

شیطان،نامی برای موجودی فوق طبیعی است که در بیشتر ادیان غربی و شرقی،مرکز تجسّم بدی می باشد.8شیطان در زبان های گوناگون با نام هایی9 مثل ابلیس،اهریمن،دیو،لوسیفر10،دویل11،ستین12 خوانده می شود.وقتی که یهودیت با دین ایرانی زرتشت13 تماس پیدا کرد،برعکس یکتاپرست های اصیل،ظاهر زرتشت،دو خدایی بود.یک خدای خیر و یک الهه ی شر،نمونه هایی چون اهورامزدا(دانای کامل)،دانش اورمزد(الهه ی نور)و اهرمن(روح شیطان)همچنین دانش انگره مینو(الهه ی تاریکی)از این نمونه اند.

در بسیاری از ساخه های مسیحیت14،شیطان قبل از آنکه از درگاه الهی مطرود گردد،موجودی روحانی یا فرشته در خدمت خدا بوده است.گفته می شود شیطان ار درگاه خدا به دلیل غرور بیش از حد و خودپرستی رانده شده است.آن ها معتقدند که شیطان کسی بوده که به انسان گفته می تواند خدا شود و موجب معصیت اصلی انسان در درگاه خدا شده و در نتیجه از بهشت اخراج شده است.

شیطان در یهودیت15،در لغت به معنای «دشمن»یا «تهمت زننده»است.

و همین طور نام فرشته ای است که مومنینی را مورد مَحَک قرار می دهد.شیطان در شرعیت یهود به عنوان دشمن خدا شناخته نشده،بلکه یک خادم برای خدا است که وظیفه دارد ایمان بشریت را مورد آزمایش قرار دهد.در انجیل،کلمه شیطان اسم دشمن یا مانع بشر است،در قسمت دیگر از نافرمانی ناکام شد و خدا او را به جهنم تبعید نمود.شیطان در دین اسلام وسیله  و عاملی برای آزمایش انسان است.ابلیس یک جنّ بوده که نافرمانی خدا را کرده و به همین دلیل توسط خدا محکوم شده است که به عنوان منبعی برای گمراهی انس و جن باشد.

در قرآن درباره ی شیطان آمده است:موجودی از گروه جنیان16،چون جنیان از جنس آتش بدون دود هستند،بنابراین شیطان نیز از آتش است 17،او در مقابل ربّ دست به طغیان زد18 و به او کفر ورزید19،علّت کفر و عصیان او در مقابل خدا....

ادامه متن را در ادامه مطلب بخوانید

ادامه نوشته

شیطان در سینمای استراتژیک غرب

شیطان در سینمای استراتژیک غرب1

یکی از زمینه هایی که باعث ایجاد عقاید انحرافی در مورد شیطان شده،رسانه ها می باشد.بررسی اینکه چرا و چگونه رسانه و به طور خاصّ سینما باعث تأثیر و فرهنگ سازی می شود،خارج از موضوع بحث است و اندیشمندان در جای خود آن را مورد بحث و ارزیابی قرار داده اند؛2لذا در حد نیاز اشاره هایی مرتبط با موضوع بحث در بخش سینما خواهد شد.

به تصویر کشیدن شیطان در رسانه های غربی و به ویژه کمپانی هالیوود3را باید در قرائت های جدید از کتاب مقدّس و به ویژه بخش هایی از مکاشفات یوحنا4جتسجو کرد؛آنجا که می گوید:

«و دویدم فرشته را که از آسمان نازل می شود و کلید هاویه را دارد و زنجیری بزرگ بر دست وی است و اژدها یعنی مار قدیمی را ابلیس شیطان می باشد،گرفتار کرده،او را تا مدت هزار سال در بند نهاد و او را به هاویه انداخت و در را بر او بسته،مُهر کرد تا امّت ما را دیگر گمراه نکند.تا مدّت هزار سال به انجام رسد و بعد از آن می باید اندکی خلاصی یابد».5

همین موضوع،مورد توجه اربابان رسانه قرار گرفت و در پایان هزاره ی دوّم و اوایل هزاره ی سوّم محصولات فراوانی وارد بازار رسانه ای و به ویژه سینمایی شد؛آثاری همچون:بچّه ی رُزماری6،طالع نحس7،جن گیر8،کنستانتین9،پایان روزها10،دروازه ی نهم11،ون هلسینگ12، و....

فارغ از انتقادات عقلی،کلامی و تاریخی در باب صحّت و سُقم مکاشفات یوحنّا و پارامترهای موضوعی و محتوایی چنین فیلم هایی،می توان وجوه مشترکی از نمایش شیطان در این آثار را برشمرد:

الف)شیطان ظهور می کند و درواقع از یک غیبت هزار ساله باز می گردد و این ظهور چه در سطح فردی و چه در مقیاس اجتماعی و سیاسی و در بافت فرهنگی و ذهنی کنترل شده ی غربی معنا می یابد و تعبیر می شود.از جمله در فیلم فاینال فانتزی13سال بازگشت و حمله ی شیطان به بشر را سال 1979م معرفی می کند؛یعنی سال ظهور انقلاب اسلامی ایران در فیلم،محل خروج شیطان را درّه ی کاسپین14نشان می دهد.

ب)شیطان نوظهور غربی،قدرت تصرّف و تسخیر و حلول دارد و از کششی راز گونه بهره می برد؛آن گونه که اگر روح خود را به او بفروشی،قدرت هایی ویژه می یابی.همین راز گونه بودن،منشأ حقیقی قدرت دانستن شیطان و یکی از زمینه های شیطان گرایی نوین است.این مطلب،به روشنی در فیلم قوی و پرفروش وکیل مدافع شیطان15دیده می شود که بازیگران همچون آل پاچینو16و کینوریوز17در آن نقش بر عهده دارند.

ج)کسانی که سر راه شیطان و یا حتّی مسیح قرار می گیرند،معمولاً تناسب درونی و شخصیتی با این واقعه ندارد؛بدین معنا که شخص تصرّف شده توسّط شیطان و یا شخصی که حضرت مسیح به او توجه دارد،لزوماً انسان های به ترتیب پست یا شریفی نیستند و حتّی به نظر می رسد عمداً عکس این مطلب اتفاق می افتد؛یعنی انسان های بی گناه18تصرف شیاطینی می شون  و از آن طرف،در فیلمی مثل استیگماتا گویا19روح مسیح در کالبد زن بد کاره ای حلول می کنند.

ویژگی های شیطان هالیوودی همراه با نکات فراوانی که در کتاب ها،رمان ها و شبه فلسفه های نوپدید و به طور کلّی نظام رویا پردازی و رسانه ای غرب وجود دارد،در بلند مدت تأثیراتی تدریجی،برجای گذاشته است.حادثه ای که در تاریخ 6/6/2006 اتفاق افتاد،شاید نمونه ای گویا در این خصوص باشد؛در این تاریخ،نسخه ی بازسازی شده ی طالع نحس و به بهانه ی قرار گرفتن سه عدد شش در شمارش تاریخ در کنار هم که نشانه ی شیطان20،به نمایش در می آید.

در این تاریخ،دو دسته از مردم ظهور می کنند:یکی گروهی که از ترس نحس بودن قدرت و شرارت شیطان از خانه ها بیرون نمی آیند و دیگری گروهی که به عکس،این تاریخ را برای جشن ها و عروسی های خود انتخاب می کنند.این دو گروه،به نوعی مغلوب و منفعل شیطان ساخته شده در همین نظام فرهنگی هستند.در مورّخه6/6/1976که نسخه ی اولیه ی طالع نحس به نمایش در آمد،این دو گروه وجود نداشتند و به نظر می رسد شیطان هالیوودی تأثیرات خود را بر جای نهاده است.

در موج جدیدی از آثار هالیوودی،شیطان دیگر آن موجود پلید و منفور نیست.پولانسکی21که در فیلم بچه ی رزماری شیطان را موجودی قدرتمند،مخوف و منفی تصویر می کرد،در فیلم جدیدش،دروازه ی نهم پرستش بی چون و چرا و محض شیطان را دل پذیر نشان داده و آن را تبلیغ می کند.در این فیلم،دیگر درگیری میان خیر و شر وجود ندارد،بلکه مسأله ی اصلی،سبقت گرفتن به سوی شیطان است؛آنگونه که مخاطب آرزو می کند به جای قهرمان فیلم به قدرت مطلق و رازگونه شیطان دست یابد.

نمادهای شیطان پرستی همچون....

ادامه متن را در ادامه مطلب بخوانید

ادامه نوشته

شیطان گرایی یا شیطان پرستی

شیطان گرایی یا شیطان پرستی؟!

در اینکه نام صحیح فرقه ی مورد بحث«شیطان پرستی»یا«شیطان گرایی»است،بین افرادی که در این زمینه فعالیت می کنند،اختلافاتی وجود دارد.

با برسی کتاب ها،مقاله ها و نوشاه های مرتبط با این موضوع که برخی در کتابخانه ها و برخی در فضای اینترنت موجود است،می توان چنین نتیجه گیری کرد که سه دسته با سه نظر مختلف در این باره مطرح است:

یکم:بعضی فقط آن را شیطان گرایی می نامند و «شیطان پرستی»را اشتباه می دانند.دلیل این دسته این است که ترجمه ی لفظی واژه ی Satanism،«شیطان گرایی»است.همچنین«شیطان پرستی»شامل همه ی شاخه های آن نمی گردد؛زیرا برخی از آن ها همان طور که در بخش های بعدی هم خواهد آمد،نه تنها شیطان،بلکه هیچ موجودی را نمی پرستند و شیطان فقط به عنوان یک منبع الهام برای آن ها مطرح است و حتّی عدّه ای از آنان وجود شیطان را به عنوان یک موجود انکار می کنند.

دوم»بعضی دیگر اطلاق هر دو واژه را صحیح دانسته و حتّی در مقالات و نوشته های خود هر دو را یکسان به کار برده و فرقی بین آن دو قائل نمی شوند و متعرّض این بحث نمی شوند.البته شمار این عدّه بسیار اندک هستند.

سوم:این عدّه که غالب افراد و کتاب هایی که در این زمینه است را شامل می شود،نام این فرقه را«شیطان پرستی»می دانند و تنها همین لفظ را استعمال می کنند.البته دلیل خاصّی برای این قول ندارند و این بحث را مطرح نمی کنند و کتاب هایی که بر همین مبنا چاپ شده،این امر را مفروض گرفته و مطرح نمی کنند.

در این نوشتار،با انکه دلیل های گروه نخست صحیح تر به نظر می رسد،اصطلاح «شیطان پرستی»به دلیسل مناسب بیشتر به عنوان نام این گروه انتخاب شده است؛زیرا در برگردان اصطلاحات و اسامی مکتب های فکری،هنری یا سیاسی،صرفاً به معنای لفظی توجه نمی شود،چرا که ترجمه ی لفظی بسیاری از این اصلاحات و مکتب ها ارائه دهنده ی معنای کامل آن نمی باشد و لذا در برگدان آن ها چند روش متفاوت اتخاذ شده است.

«ایسم»(Ism)به عنوان پسوند مکتب ها یا نگرش های فکری،اعتقادی،هنری و سیاسی،در لغت به معنای اصالت،اصول،رویّه1و همچنین مکتب2آمده است.در برخی برگردان ها،از معنای لغوی آن استفاده شده؛به عنوان مثال،برخی ماتریالیسم3 را به «اصالت ماده» تعبیر کرده اند و برخی دیگر به جای آن «گرایی»گذاشته اند؛همانند برگردان دسته ینخست که «شیطان گرایی»بود،یا برخی مکاتب مثل ایده آلیسم 4که«پندار گرایی یا آرمان گرایی»نیز تعبیر شده است.امّا در میان این اصطلاحات و مکاتب،برخی را نمی توان با پسوند«گرایی»یا با اضافه کردن معنای لغوی ایسم،به فارسی برگردان نمود،زیرا یا معنایی صحیحی پیدا نمی کند،یا اگر دارای معنا است از معنای اصلی خود دور می شود و باعث غلط و اشتباه می گردد.

در برگردان این الفاظ،دو نوع برخورد انجام گرفته است.برخی از این مکاتب،به صورت همان تلفّظ لاتین در فارسی رواج پیدا کرده است؛مثل ایلومینیسم5که ساخته شده از کلمه ی «ایلومین»6به معنای روشنگری7می باشد.حال اگر بنا بر مبنای دسته ی نخست با پسوند «گرایی»برگردان شود،حاصل «روشنگری گرایی»می شود که اصلاً با معنای این مکتب (همچنان که در پی نوشت آمده)همخوانی نداشته و اشتباه است؛پس همان تلفظ در فارسی استفاده می شود.اما برخورد دوّم با این گونه الفاظ،بدین صورت است که یک معادل مناسب برای آن انتخاب می شود که ارتباط معنایی کاملی با آن داشته باشد.به عنوان نمونه،مکتب کمونیسم8به «مرام اشتراکی یا نظام اشتراکی»9برگردان شده است.

درباره ی فرقه ی مورد بحث،عنوان«شیطان گرایی»برگردان لفظی آن بر اساس اضافه کردن پسوند«گرایی»است و معنا هم می دهد ولی اشکال آن در این است که «شیطان گرایی»واژه ای عام است و در فراسی بر هر گروهی که به نوعی عمل شیطانی انجام می دهد،اطلاق می شود،لذا با توجه به اینکهخ نوع بدوی و ابتدایی این گروه و برخی فرقه های امروزی آن،شیطان را به عنوان یک موجود خارجی قبول داشتند و می پرستیدند،می توان با کمی تسامح عنوان «شیطان پرستی»را بر این گروه اطلاق کرد تا مسأله خلط تعاریف فرق پیش نیاید و همانطور که ملاحظه شد،اطلاق این گونه برگردان ها نه تنها اشکار ندارد،بلکه معمول هم می باشد.


1.حییم،سلیمان،فرهنگ معاصر انگلیسی-فارسی،فارسی-انگلیسی،فرهنگ معاصر،تهران،1382 ش،ص340.

2.باطنی،محمد رضا،فرهنگ معاصر انگلیسی-فارسی،فرهنگ معاصر،تهران،1383ش،ص462.

3.Materialism.

4.Idealism این مکتب بر این باور است که واقعیت تنها به عنوان وجود روحی محض وجود دارد و جسم چیزی جز شکل تظاهر این وجود نیست.ایده آلیست ها همه ی موجودات و آنچه را که انسان در جهان درک می کند،نه عینی بلکه تصوّرات ذهنی و وابسته به ذهن آدمی می دانند و معتقدند که اگر من که همه چیز را ادراک می کنم نباشم،دیگر نمی توان گفت که چیزی هست.

5.Illuminisme جریانی فکری،فلسفی و مذهبی است که شناخت خدا را تنها از طریق الهام بر دل و تماس مستقیم با او امکان پذیر می داند.کانت(Kant)،بالزاک(Balzac)،بودلر(Baudelaire)و نروال(Nerval)تحت تأثیراین مکتب قرار داشتند.این جنبش،درقرن هجدهم میلادی از مهم ترین جنبش های فکری غرب بوده است.

6.Illumine.

7.باطنی،محمدرضا،فرهنگ،معاصر انگلیسی-فارسی،ص427.

8.Communism به معنای آزادی خواهی انسان بر اساس نظام اشتراکی است.

9.باطنی،محمدرضا،فرهنگ معاصر انگلیسی-فارسی،ص155.

مفهوم شیطان پرستی

مفهوم شیطان پرستی1


«شیطان پرستی»یک حرکت مکتبی،شبه مکتبی و یا فلسفی است که هواداران آن شیطان را یک طرح و الگوی اصلی و به وجود آمده قبل از عالم هستی می پندارند.شیطان پرستی به معنای پرستش شیطان به عنوان قدرتی بسیار قوی تر و مؤثر تر از نیروی خیر همچون خدا است.در شیطان پرستی شیطان به عنوان نماد قدرت و حاکمیّت بر روی زمین و برترین قدرت دو جهان مورد توجّه و پرستش قرار دارد؛این عقیده،دنیایی را که به عنوان دوزخ برشمرده می شود،قانون مند می کند.در شیطان،غیر از استفاده از شیطان به عنوان قدرت تاریکی و قدرت مطلق،از نیروها،جنیّان و روح های پلید شیطانی نیز برای رسیدن به اهداف استفاده می شود؛در نهایت،مهنای«شیطان پرستی»پرستش قدرت پلیدی است.

به طور کلّی دو تفریف برای گروه های شیطان پرستی وجود دارد:

تعریف نخست:هر گروهی که شیطان2را به عنوان خدا قبول داشته باشد و آن را عبادت کند؛که معمولاً از آن به عنوان الهه ی سیاه یا پادشاه تاریکی3نیز یاد می کنند و آن را منتسب به طبیعت حقیقی انسان می نامند.

تعریف دوّم:گروه هایی که از دین مسیحیّت تبعیّت نکرده و یا حضرت عیسی(ع)را با خصوصیّاتی که در دین مسیح تعریف شده،قبول ندارد.این تعریف،معمولاً از سوی«بنیادگرایان مسیحی»4مورد استفاده قرار می گیرد و بر مبنای این تعریف،بسیاری از گروه ها را شیطان پرست می نامند.

این بنیاد گرایان،بیشتر دین های کافر جدید مثل ویکا5 یا استرو6را با استفاده از این تعریف شیطان پرست می نامند.البّته طبق این تعریف به ندرت از دین هایی مانند اسلام و یهود و دیگر فرقه های مسیحی به عنوان شیطان پرست تعبیر می شود.چنین گروه هایی که دین های گذشته را شیطان پرست می نامند،بسیار اندک هستند؛مانند فرقه ی مورمون ها7یا چند فرقه ی کوچک دیگر،البّته شنیده شده که گاهی کاتولیک ها8،پروتستان ها9را نیز شیطان پرست نامیده اند و یا بالعکس،ولی چنین خطابی بسیار به ندرت اتفاق می افتد.

بر اساس آنچه از مکتب های شیطان پرستی می آید،هیچکدام از دو تعریف به تنهایی شامل همه ی شیطان پرستان کنونی نمی شود که در بخش های دیگر وبلاگ اشاره شده است.


1.پایگاه اینترنتی جامعه شناسی ایران،مقاله ای جامعه شناسی شیطان پرستی.

2.مشابه شیطان تعریف شده در دین مسیحیت که عاری از مفاهیم غیرطبیعی مربوط به پلیدی و زشتی است،یا به صورت یک شیطان انتزاعی تعریف می شود.

3.The Prince of Darkness.

  4.Fundamentalist.بنیاد گران مسیحی در برابر سایر مسیحیان،خود را مسیحی حقیقی می پندارند و بقیه ی گروه ها را که با آن ها هم نظر نیستند،خطرناک تر از پیروان جریان سکولاریسم شمرده و از آن ها فاصله می گیرند.بنیاد گرایی مسیحی در شکل های بنیادگرایی و پرتستانی(کلیسای انجیلی)،کاتولیک و اورتودوکس(کلیسای متعصّب شرق)و مومونیسم پدیدار گردیده است.بنیادگرایان در امتیاز خود نسبت به دیگران می گویند:کتاب ما،ترکیبی از انجیلی عبری و عهد جدید،است و هردو کتاب بدون خطا و در طول تاریخ همواره درست هستند.

5.ویکا(Wicca)یا جادوورزی،عنوان یک فرقه ی جدید دینی است.ویکاها به وجود شیطان و خدا اعتقاد ندارند و بستر طبیعت را می پرستند.این فرقه،در سال 1954م به دست جرالد گارنر،جادوگر انگلیسی تأسیس شد.طبیعت در فرهنگ ویکاها به معنای هرچیزی است که به دون فشار و یا اجبار به وجود آمده شد.رفتارهای غریزی و الاهه هایی که نماد این غرایز هستند،مورد پرستش آن ها واقع می شود.کتاب این فرقه کتاب سایه ها نام دارد که آموزه های جادو بوده و شامل وردها و تعویذات سحر است.

برخی از خصوصیات این فرقه عبارت است از:1.عبادت خدا و الاهه یا فقط الاهه2.اهمیت به زن و الاهه ی زن و کاهن زن3.مراسم سبت یا شنبه که برمیگردد به فرقه ی کابالیسم4.اجرای مراسم توسّط بعضی از آنها به صورت عریان انجام می شود.

6.Astro.

7.مورمون(Mormon)اقلیّتی مذهبی از مسیحیان هستند که خود را پیروان راستین عیسای مسیح می دانند.آن ها خود را به نام کلیسای عیسای مسیح وابسته به مقدّسین روزهای آخر می خوانند.این فرقه،با داشتن مکاشفات جدید و اعتقاد به کتاب های دیگر در کنارهای دیگر در کنار کتاب مقدس،خود را از شاخه ی ارتودوکس مسیحیّت جدا کردند.الاهه ی مورمون ها زمانی یک بشر بوده و در اثر تکامل به مقام خدایی رسیده است.

8.کاتولیک(Catholic)در لغت به معنای عمومی است و کلیسای کاتولیک به این معنا شامل کلیّه ی شعب مسیحیت می شود؛در حالی که تنها برای کلیسای روم که تحت ریاست عالیه پاپ قرار دارد،به کار می رود.ر.ک:مبلّغی آبادانی،عبدالله،تاریخ ادیان و مذاهب جهان،ج2،ص785-789.

9.پروتستان(Protestan)شعبه ای از مسیحیت که به علت مخالفت با کاتولیک و ارتودوکس تشکیل شد.ر.ک:مبلّغی آبادانی،عبد الله،تاریخ ادیان و مذاهب جهان،ج2،ص791.

دوستان عزیز لطفا نظرتون رو برام بزارید