جن و تمثل به شکل مار


شیخ اکبر(=محی الدین عربی)فرمود:حدیث غریبی در مورد یکی از جنیان شنیدم و آن را ابراهیم سلیمان در منزلم در حلب(=یکی از شهر های سوریه ی فعلی)به من گفت:مرد هیزم فروش و مورد اعتمادی ماری را کشت.جنیان او را ربودند و او را نزر شیخ بزرگی که زعیم(=رهبر و پیشوا)قوم بود حاضر نمودند و به شیخ گفتند:این مرد پسر عمه ی مارا کشت!هیزم فروش گفت:من نمی دانم که شما چه می گویید؟من یک مرد هیزم فروش هستم و ماری متعرض من شد و نیز او را کشتم.آن جماعت گفتند:آن مار پسر عمه ی ما بود!

شیخ گفت:راه مرد هیزم فروش را باز کنید و اورا به همان مکانی ربودید،برگردانید.(یعنی آزاد کنید)چرا که شما بر او راهی ندارید و او درست می گوید.زیرا من از رسول الله (ص)شنیدم که به ما می فرمود:هرکس در غیر این صورت اصلی خود متصور شود و در آید و پس از آن کشته شود،هیچ دیه و قصاص ندارد.پسر عمه ی شما نیز به شکل مار در آمده بود و مار نیز از دشمنان انسان است.آن مرد هیزم فروش به شیخ بزرگ جنیان گفت:ای شیخ!شنیدم که گفتی از رسول الله(ص)شنیده ای مگر ایشان را ادراک نموده ای؟شیخ جنیان گفت:آری.من یکی از جنیانم که در پیش رسول الله(ص)قرار گرفته و سخنان ایشان را شنیدم.1از حکایات فوق الذکر بر می آید که طول عمر جنیان بسیار زیاد است و من بیشتر متذکر این موضوع شده ام و در حکایات دیگری نیز موضوع مذکور را خواهیم آورد.