جن در معنای لغوی:
جن در معنای لغوی:
در فرهنگ فارسی عمید جن چنین معنا شده است:
جن-جنه:(به کسر جیم و تشکیل نون)به موجودی خیالی و غیرمرئی بین انس(=انسان)و ارواح را می گویند که واحدش جنی و مونث آن جنیه است.جنی یعنی یک مرد جن و جنیه یعنی یک زن جن.جن گیر کسی را می گویند که کارش دعا نوشتن و دعا دادن به مبتلایان امراض(=بیماریهای)روحی است و به قول خودش با جن ها رابطه دارد و قادر به تسخیر جن می باشد.1
چنین برمی آید که نویسنده فرهنگ عمید به وجود جن اعتقاد نداشته است!
نوسینده برهان قاطع در معنای جن گفته است,
جن به کسر اول در عربی معروف است که پری و دیو باشد دل را نیز می گویند و قلب هم خوانند واول و نخست را می گویند که در مقابل کهنگی است.2در فرهنگ عربی المنجد در معنای جن امده است که:جن اللیل به معنای تاریکی شب و پوشانندگی و آن است و جن الناس به معنای بزرگان آدمیان است وقتی که گفته می شود؛<لا جن بهذا الامر>یعنی آن کار مخفی و پنهان نیست.جنة مفرد جنی است و نیز مفرد جنیة است.در فرهنگ عربی المنجد هم مانند فرهنگ عمید جن به معنای موجود خیالی بین انسان و ارواح آمده و به این سبب به این اسم نامیده شده که از دید ما مخفی و پوشیده است.3
در مفردات راغب اصفهانی آمده است:اصل کلمه جن پنهان و پوشیده بودن شی از حواس است.4 در فرهنگ لاروس در معنای جن نوشته است:
الجن:موجودی نامرئی بین انسان و ارواح.پری.واحد آن جنی به مونث آن جنیة است.من الشباب:آغاز جوانی.
جن اللیل:تاریکی شب.جن الناس:جماعت مردم و زمانی که گفته می شود:لا جن بهذا الامر:یعنی پوشیدگی در این کار نیست.5
1-فرهنگ فارسی عمید.چاپ 11،ص 381،انتشارات امیرکبیر
2-فرهنگ فارسی برهان قاطع،انتشارات خرد-نیما،ص 370
3-المنجد-چاپ 20؛بیروت-لبنان،ص 102
4-المفردات فی غریب القران,چاپ دوم،ص 98
5-فرهنگ عربی-فارسی لاروس،ج اول،ص 772
به نام خالق من،خدای وطنم...ایران