حقیقت انسان

انسان هر چند در بُعد طبیعی و دنیایی اش دارای ابعاد جمادی،گیاهی و حیوانی می باشد،ولی حقیقت او و کمالات ویژه او به عنوان یک انسان که می تواند مظهر خدا و خلیفه او باشد،نه از سنخ کمالات جمادی از قبیل وزن،حجم،بدن،رنگ،مو و... می باشد و نه از ستخ کمالات گیاهی از قبیل رشد،تغذیه،قدرت بدنی و... است و نه از سنخ کمالات،غرایز و عواطف حیوانی از قبیل انواع شهوات حیوانی،تشکیل خانواده و تشکیل اجتماع و طی مدارج اعتباری در اجتماع،کار،تفریح،مسکن گزینی و... می باشد.بلکه حقیقت او و کمالات ویژه او غیر از این ها و فوق این کمالات است.

انسان موجودی بسیار عظمت و گرانقدر است که ارزش وجودی او را جز خداوند و معصومین(ع)و تعدادی محدودی از پرورش یافتگان مکتب آن ها هیچ کس به درستی و به طور کامل نمی داند.این موجود با عظمت،خود هدف خلقت بسیاری از مخلوقات ارزشمند خداست،به طوری که خداوند که خالق آدمی و جهان هستی است،در این باره می فرماید:

[هُوَ الَّذی خَلَقَ لَکُم ما فِی الاَرضِ جَمیعًا*اوست کسی که تمام آن چه را که در زمین است،خلق کرد].1

خداوند انسان را اشرف مخلوقات قرار داد و به فرشته ها امر کرد تا بر او سجده کنند و فرشتگان را خادم او قرار داد.در عظمت مقام انسان همین بس که خداوند از روح خود،در او دمیده و حقیقت او را همان روح الهی قرار داده است2و نیز او را خلیفه کرد3در زمین نامحدودی عطا کرده است که می تواند تمامی اسما و صفات خداوند را- که نامحدود است-در خود،جلوه گر کند.

بنابراین حقیقت انسان یک حقیقت فوق طبیعی و غیر دنیایی است که از عوالم فوق طبیعت به جسم و کالبد او تعلق گرفته است.انسان که وجودی فوق طبیعی و الهی دارد،پس از اقامت موقّت در زمین،به سوی اصل و حقیقت خود،یعنی جایگاه روح الهی بازگشت صعودی دارد.قرآن کریم با الفاظ و بیانات مختلف مسأله بازگشت انسان را به جایگاه اولیه خود و به نزد خالق خود به طور مکرر بیان نموده است:

[اِنّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعُونَ*ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم].4

[اِلَیَّ مَرجِعُکُم*بازگشت شما به سوی من].5

[اِلَیهِ تُرجَعُونَ*به سوی او باز می گردید].6

[وَتَّقوا یَومًا تُرجَعُونَ فیهِ اِلَی اللهِ*بترسید از روزی که در آن به سوی خداوند باز می گردید].7

بدیهی است که قبول بازگشت و اعتقاد به معاد به معنی اعتقاد و پذیرش این حقیقت است که ما دارای وجود فوق طبیعی و غیر دنیایی هستیم از عالم فوق دنیا به ما تعلق گرفته،حالا پس از مدتی که در زمین و عالم طبیعت بوده ایم.به جایگاه اصلی مان باز می گردیم.به عبارت دیگر اعتقاد به«بازگشت»مستلزم اعتقاد به«آمدن»است.اگر بازگشتی هست،پس قبلاً آمدنی صورت گرفته است.


2.1(بقره):29.

32.2(سجده):9.

2.3(بقره):30.

2.4(بقره):156.

29.5(عنکبوت):8.

2.6(بقره):28.

2.7(بقره):281.