عقاید مرلین منسون
عقاید مرلین منسون

هیچ عقیده ی ثابتی را نمی توان به دمنسون نسبت داد.اومظهر لاقیدی و بی قیدگی محض است و آنجا که پای عقیده به میان کشیده می شود،عقیده به شیطان و بزرگی او نمایان می گردد.از آنجا که انسان ها و مکاتب بی عقیده باید در پی انجام اعمال خود،به فلسفه بافی بپردازند تا مرموز تر جلوه کنند،او نیز فلسفه بافی هایی را طرح می نماید.
القای مفاسد فکری و عقیدتی در دستور کار وی قرار دارد که درصدر آن،همان بی عقیدگی است.بی عقیدگی که در پلورالیسم1یا«نسبی گرایی»نیز رخ می نماید،که امروزه زیربنای بسیاری از مکاتب فکری باطل است.
پلورالیسم دینی به این معنا است که حقیقت و رستگاری،منحصر در دین ویژه ای نبوده و همه ی ادیان بهره ای از حقیقت مطلق و غایت قُصوی دارند؛در نتیجه پیروی از برنامه های هریک از آنها می تواند مایه ی نجات و رستگاری انسان باشد.2همچنین به معنای«تکثّر گرایی دینی»و به رسمیت شناختن تعدد و تکثّر ادیان و مذاهب است.3بطلان این نظریه در جای خود به اثبات رسیده است4و در اینجا مجالی برای آن نیست.
بد نیست در اینجا متذکر شویم که منسون مصداق نسبیت گرایی در حوزه ی اخلاق است.در هر حال،این شیطان پرستی مدرن به نظر گروهی یک متال و به نظر گروهی دیگر یک پانکیسم5است.
عمق سطحی نگری منسون را می توان در اَلقایی که مردم به او نسبت داده اند جستجو کرد؛مانند:دیوانه ی پلید،شیطان بزرگ،ابله رزل،انسن سگ صفت،خبرساز،پول دوستِ شهوت پرست،کشف نشده،فرزند شیطان و مظهر شیطان.
برخی عقاید محوری این شیطان دست آموز امریکا،بدین شرح است:
1.هرکس او را نمی فهمد،خودش دچار مشکل فکری است و احمق است.
2.هرکس برداشت بدی از اثار وی دارد،خودش دچار رذایل اخلاقی است و بر اساس زاویه ی دیدش به کار های او نگاه می کند.
3.تکثّر در قرائت و برداشت ها(پلورالیسم)
4.اقتدار و قدرت وسیع شیطان
5.تنفر از خدای مردم.او در جایی می گوید«من از خدای مردمی متنفرم که از آن مردم تنفر دارد».
6.ضدّیّت با مسیح که با توجه به گرایش کلّی شیطان پرستان در عناد با دین مسیح،در ساختار فکری او جایگاه ویژه ای دارد.
1.Pluralism.
2.ربانی گلپایگانی،علی،تحلیل و نقد پلورالیسم دینی،موسسه ی فرهنگی دانش و اندیشه ی معاصر،تهران،1378ش،ص20و21.
3.نیک زاد،عباس،صراط مستقیم،بوستان کتاب،قم،1380ش،ص19.
4.دو کتاب معرفی شده در پی نوشت های 131و132.
5.Punkism.برای پانک سه تعریف وجود دارد:1.تمایل به نابودی آنچه مقدس شمرده می شود و یا رایج یا سنتی است.2.نفی کردن و بی پایه و اساس دانستن تمام ارز ها و اعتقادها،و اینکه هیچ چیز به طور مطلق قابل فهم نیست.3.تمایل بی نظمی و ابهام؛ضد ارزش های معمول در جامعه بودن،و ضد هرچیزی که از رشد و پیشرفت فردی جلوگیری کند؛مخالفت با قدرت متمرکز سیاسی.
به نام خالق من،خدای وطنم...ایران