آنتون1 


بدون سخن گفتن درباره ی شخصیّت لاوی،این نوشتار ناتمام خواهد بود.آنتون زندرلاوی در یازدهم آوریل 1930م متولّد شد.نام اصلی او هوارد استانتون لاوی2بود.وی در سن هفده سالگی برای همراهی با سیرک،خانه را ترک می کند.لاوی در آن سیرک با شیرها سروکار پیدا می کند.روحیّه ی خاصّ وی با حیوانات،به او کمک میکند که از تربیت کنندگان شیر شود.

دوسال بعد دریک کارناوال،در نقش نمایش دهنده ی زیبایی اندام ظاهر می شود و همچنین به هیپنوتیزم3افراد می پردازد.وقتی در سال 1948م دوره ی تعطیلی زمستانی کارناوال شروع می شود.برای نمایش زیبایی اندام به یکی از باشگاه های زیبایی اندام در کالیفرنیای جنوبی می رود و در همین باشگاه با مریلین مونرو4آشنامیشود و با او رابطه پیدا می کند.

وی در سال 1952م با دختر چهارده ساله ای به نام کارول لَنسینگازدواج می کند.و پس از آن به مطالعه جرم شناسی در کالج شهر سان فرانسیسکو مشغول می شود تا از خدمت سربازی فرار کند.از این زوج دختری به نام کارلا در سال 1952م متولّد می شود.لاوی در همین سال به عنوان عکاس پلیس سان فرانسیسکو مشغول به کار می شود؛که همین امر سبب می شود او،همواره با قتل و بزه کاری و تجاوز به عنف برخورد داشته باشد.او ضمن عکس برداری از صحنه های تکان دهنده ی تصادفات خونین،با این بخش از حوادث زندگی بشر نیز رو به رو می گردد.لاوی می گوید تجربیّات همین دوره باعث شد که منکِر خدا شود.

او در سال 1960م به خاطر آشنایی و شیفتگی به دیاناهاگرتی6زن خود را طلاق داده و با او رابطه برقرار می کند.نتیجه ی این رابطه(بدون اینکه باهم ازدواج کنند)دختری به نام زینا است که در سال 1964م به دنیا می آید.لاوی پس از آن در سال1980م،رابطه با دیانا را قطع کرده،با زنی به نام بلانچ بارتون آشنا می شود تا آخر عمر با او رابطه داشته است.نتیجه ی این ارتباط،به دنیا آمدن پسری به نام سیتن زرکس کرنکی لاوی7است.

او درخانه ی بزرگی که به خانه ی سیاه معروف شد زندگی می کرد.رفتارهای نامتعارف و عجیب لاوی در این مکان بدنام خود به دستاویزی نمایشی تبدیل شده بود.زندگی در خانه ی سیاه و بدنام با حیواناتی مانند رتیل،مار،بوآ،پلنگو شیری به نام تولگار8توجّه بسیاری را به خود جلب کرده بود.

لاوی در همین خانهی سیاه جلسات هفتگی خود را برپا می کرد و به امور راز آلود و سیاهی مانند خون آشام ها،آدم های گرگ صورت،شکنجه گری و جنون می پرداخت.این نشست ها با استقبال زیادی روبه رو می شود و لاوی از این راه برای آنچه که «حلقه ی جادویی»می نامید.5/2دلار دریافت می کرد.بعد از آنکه در سال 1966م کلیسای شیطان را بنا می نهد،چهره ی مشهور محلّی می شود و تا حدودی از جایگاه ملّی نیز برخوردار می گردد.

اما در سال 1970م محبوبیّتش را به تدریج از دست می دهد و در سال 1975م به دنبال نزاع با معبد سِت9،از فضای عمومی کناره می گیرد.

لاوی دوباره در سال 1990م با آلبومی از موسیقی های خود و عکس های زیبایی اندام به عرصه ی اجتماع باز می گردد.

یکی از آلبوم های موسیقی10او که در همین دوره تهیه شد،شیطان به تعطیلات می رود11(1995م)نام دارد.

لاوی تا زمان مرگ روی کتابخود با عنوان شیطان سخن می گوید12کار می کند.این کتاب در سال 1998م با مقدّمه ای از مریلین منسون13به چاپ رسید.وی همچنین،کتاب های کتاب مقدّس شیطانی14(1969م)ساحره ی شیطانی15(1971م)،آیین پرستش شیطان16(1972م)و دفتر یادداشت شیطان17(1992م)را به چاپ رسانید.

او همچنین هنرپیشه و مشاور بسیاری از فیلم های هالیوود بود.وی درفیلم های بچّه ی رزماری(1966م)،نیایش برادر اهریمنی من18(1969م)،نیایش شیطان19(1970م)،باران شیطان20(1975م)اتومبیل21(1977م)،دکت دراکولا21(1981م)سوپرستار چارلز منسون22(1989م)،گفتگوی شیطان23(1995م)نقشی را بر عهده داشته است.

اواخر عمر لاوی با در گیری ها و مشکلات بسیای،همراه می شود.در سال 1990م دختر کوچک او زینا،در دید عموم از پدرش تبّری می جوید و به راهبه ی کلیسای رقیب یعنی ست مبدّل می شود.زینا،پدرش را دروغگو و غیرقابل اعمتاد دانسته و حوادث زندگی او راسراسر دروغ می خواند.

در سال 1991م لورنس رایت24در نشّریه ی رولینگ استون25مقاله ای می نویسد کهزندگی لاوی را با چالش بیشتری مواجه می کند.در همین سال بعد از محکوم شدن در دعوایی میان او و دیناهاگرتی،مجبورمی شود خانهی سیاه را بفروشد.و بعد از آن طی نوشته ای جان ریموند26،تمامی اعمال و مناسک شیطانی را به مسخره می گیرد و می نویسد که دو آنتون لاوی وجود داشت:«یکی سیاسی که پایه گذار کلیسای شیطان بودو دیگری کسی که چیزهایی آفرید تا خلوتش را پر کند و آنچه را در خلوت خود،جعل کرده به مطبوعات دهد تا او را معرّفی کنند».

در ادامه باید گفت چنین شخصیتی با خصوصیاتی که اصلاً با رهبری متفکّرهمخوانی ندارد،اندیشه یا مکتبی نمی تواند داشته باشد مگر مخلوطی از قانون هایی که ازنظر عقل و دین باطل و مردود است.فردی که در نوجوانی از کانون خانواده محروم است و خانواده ای از حیوانات مختلف دارد و شهوت بی بند و باری اصل اساسی زندگی او را تشکیل می دهد،چطور می تواند رهبر گروهی دیگر شود؟!

رهبر یک گروه و مکتب ماندگارو مثبت،باید فردی دارای خصوصیّات مثبت و اخلاقی باشد تا حداقل بتواند خودش در میان انواع اندیشه ها حرف مستقلی بر پایه ی عقاید حق داشته باشد.فردی که به طور دائم در حال تغییر و تحوّل است و از سیرک تا باشگاه زیبایی اندام و نوشتن کتاب تا موسیقی و جادوگری را با هم تجزیه کرده،قطعاً دارای شخصیّت واحدو ثابتی نیست تا بتواند در مجموعه ای تأثیر گذار باشد و همین امور است که این فرد حتّی از ارتباط با خانواده و دخترش عاجز است و اوّلین مخالفان او،خانواده اش هستند و فقط او را به عنوان اسطوره ای برای نیل به اهداف پلید خود،می بینند.


1.ر.ک:صدیقی پاشاکی،علی،جنون شیطان پرستی،ص60-63.

2.Huavard Stantone La Vey.

3.هیپنوتیزم(Hipnotism)شاخه ای از علم روانشانسی است که در آن به وسیله ی تلقین،شخص از حالت هوشیاری خارج می شود و تحت تسلط شخص هیپنوتیزم در می آید.در طی این فرآیند،شخص هیپنوتیزور قادر است هر آنچه در نظر دارد به شخص هیپنوتیزم شده القا کند،زیرا در این حالت تلقین های هیپنوتیزور به جای حواس بدن،عمل می کند و ضمیر ناخودآگاه انسان را تحت کنترل خویش قرار می دهد.

4.نورما جین مورتنسون(Norma Jeane Mortenson)معروف به مریلین موترو(Marilyn Monroe)یکی از فاسد ترین بازیگران،خواننده ها و مدل های آمریکایی بود.او در سال 1926م در لس آنجلس به دنیا آمد.پس از اتفاقاتی،در سال 1995م با آرتور میلر(نمایشنامه نویس معروف)ازدواج کرد و یهودی شد.او در 31 فیلم سینمایی بازی کرده است و سرانجام در سال 1961م از میلر جدا شد ویک سال بعد در سال 1962م در کالیفرنیا با مصرف بیش از حد داروی خواب آور در گذشت.برخی علت مرگ وی را خودکشی دانسته و برخی عقیده دارند که او کشته شد.وی در جایی گفته است:«من یک زن بازنده ام»مردها،زیادی از من انتظار دارند؛به خاطر تصویری که از من ساخته شده و خودم هم در ساخت آن کمک کرده ام؛من سمبلی از تنها چیزی هستم که مردان از آن استقبال می کنند.»

5.Carole Lansing.

6.Diana Hegerty.

7.Satan Xerxes Carnacki La Vey.

8.Tolgare.

9.Temple of Set یکی از مخوف ترین،مشهورترین و مخفی ترین سازمان های شیطان پرستی است.این معبد توسط مایکل آکینو(Michael Aquino)یکی از افراد سازمانCIA،تاسیس گردید.ست(Set)نام یکی از الاهه های مصر است.آکینو و گروهی دیگر از کشیشان کلیسای شیطان به خاطر اختلافات فلسفی و مدیریتی که با لاوی داشتند،از او جدا شده و معبد ست را تشکیل دادند.بارزترین تفاوت میان کلیسای شیطان و معبد ست مربوط به مفهوم شیطان است.کلیسای شیطان،اعتقاد دارد که شیطان موجودی نمادین است و وجود خارجی ندارد.آن ها از شیطان برای نشان دادن توجهات خود و به استهزاء گرفتن مسیحیت بهره می گیرند؛ در حالی که پیرامون معبد ست معتقدند که شیطان واقعی وجود دارد که به آن پادشاه تاریکی(  The Prince of Darkness) می گویند.

10.همچنین دو آلبوم بیگانه و مراسم عشاء شیطانی نیز متعلق به او است.

11.Satan Takes a holiday.

12.Satan Speaks!.

13.Marilyn Manson.وی یکی از افراد موثر در ترویج شیطان پرستی نوین که در حال حاضر به عنوان خواننده متال،شهرت دارد.در مورد این نوع از موسیقی و شخصیت او در بخش های دیگر وبلاگ آمده است.

14.The Satanic Witch.

15.The Satanic Rituals.

16.The Devils Notebook.

17.Invocation of My Demon Brother.

18.Devil Worship.

19.The Devils Rain.

20.The Care.

21.Doctor Dracula.

22.Charles Manson Superstar.

23.Speak of The Devil.

24.Lawrence Wright.

25.Rolling Stone.مجله ای آمریکایی که به موسیقی،لیبرالیسم و موضوعات عامه پسند می پردازد و هر دو هفته یکبار منتشر می شود.این مجله همیشه در ارائه برترین آهنگ های سال و یا انتخاب برترین ترانه های غرب و ...در صدر اخبار بوده است.جالب است بدانید مخاطبان و در حقیقت تبلیغ کنندگان آن هیپی ها بوده اند!

مهم ترین نکته در مورد رولینگ استون تأثیر عمیقی بود که بر روی موسیقی دهه ی هفتاد گذاشت و فرهنگ موسیقی عامیانه و پاپ را در بین عموم مردم گسترش داد و در این مجله مطالب عامیانه در زمینه های فیلم و هنرپیشگان،آن هم با استفاده از جاذبه های جنسی بیشتر از موسیقی نمود دارد.